Gustav Klimt -The Virgin 1913

کتابی شده ام نانوشته، با هزار هزار آرزو و هزار هزار تلخکامی در جان. هیاهوی درون من داستان نانوشته میل به جاودانگی است. رهایی جان و فرو رفتنم میان امواج خاطرات تو. همیشه از من درون تو چیزی باقی خواهد ماند. آن لحظه ایستایی که  نه گذشته دارد و نه آینده و تو در آن نقطه میان شعله های آرزویی زنده می ایستی و من آنجا زنده ام. آن لحظه تورا زنده ام.